تقدیم به الوند صادقی، حمیدرضا ستاره کوکب و ایمان قادرپناه

از مسافران هواپیمای اوکراین

...

آن روزهایی که در این دبیرستان در کنار هم بودیم، فکر می کردیم که آینده در انتظار ماست اما هیچ وقت تصور نمی کردیم که آینده مثل این روزها باشد ... این روزها خیلی از ما هم مدرسه ای ها و دوستان شما خاطره های پراکنده ای را مرور می کنیم تا شاید غم از دست دادن شما قدری آرام بگیرد

مثل این خاطره ها، حیف و صد حیف که خودمان هم پراکنده شدیم در گوشه های مختلف این دنیا

الوند، حمیدرضا و ایمان

حیف و صد حیف از وضع ایران امروز ما

آن روزهایی که در این دبیرستان در کنار هم بودیم، فکر می کردیم یاد می گیریم تا روزهایی را بسازیم که ایران ما آرام و آباد باشد

روزها از پس روزها رفت و رفت و هر کدام ما واقعیتهایی را از نزدیک دیدیم و حس کردیم ... شاید انباشته ای از تلخی ها

تلخ است که بخوانی راستگو باشید اما تجربه کنیم شبانه روز دروغ های پیرامون را

تلخ است که بخوانی ایرانی باشید اما تجربه کنیم شبانه روز خیانت های پیرامون را

تلخ است که بخوانی آباد کنید اما تجربه کنیم شبانه روز ویرانی های پیرامون را

خوب یا بد ... آگاهانه یا آگاهانه ... ما همه جدا شدیم از هم ... هر کسی رفت پی قصه آرامش و آبادی خود

شما و بسیاری را از دست داده ایم و حالا من در گوشه ای نشسته ام و با دیدن همه پستها و استوریها و پیامها

می نویسم: حیف و صد حیف که خودمان هم پراکنده شدیم در گوشه های مختلف این دنیا