... روزگار پیچ!یدهـ ...

نوآوری . پویایی . یادگیری . زندگی

۱۳ مطلب با موضوع «یادداشت‌ها» ثبت شده است

سه شنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۷، ۰۴:۰۱ ب.ظ
ایران؛ امید؛ بهشت؛ بهارستان

ایران؛ امید؛ بهشت؛ بهارستان

یک سال پس از انتخابات ۱۳۹۶ است. 
بر در و دیوارهای شهرها، خبری از دوباره ایران و دوباره امید نیست!
عجیب هم نیست! چون عده‌ای فکر می‌کنند، پاسخ مطالبه‌گری‌ها این است که: خیالتان راحت باشد.

در شرایطی شبکه‌های مختلف تلویزیونی بر گوشه تصویرشان، نام سال نو را درج کرده‌اند که بسیاری از کسب وکارهای تولیدی در ایران، در سردرگمی سازوکار تامین مواد اولیه خودشان طی ماه‌های آتی هستند. حمایت از کالای ایرانی، بیشتر به افسانه‌ای می‌ماند که بی‌خبر از اطلاعات و نرخ‌های روزانه بازار است. نتیجه این ماجرا در طول زمان، مرگ کیفیت تولیدات و خدمات است.

همچنان چالش فرهنگی و اجتماعی رفتار ایرانیان بحث‌ برانگیز است. در همین چند سال قبل، سخن از اتحاد بود که خودرو نخرید. با اعلام یک طرح جدید تسهیلات خرید خودرو، مردم سرزمینمان رکورد جدیدی در خرید خودرو ثبت کردند. به نظر می‌رسد فروکاستن مساله به این که (چرا گوجه‌فرنگی می‌خرید؟ چرا تخم‌مرغ می‌خرید؟ چرا خودرو می‌خرید؟ چرا دلار می‌خرید؟ نخرید! نخرید!) دردی از دردهای جامعه ایران دوا نخواهد کرد. داشتن بینشی تحلیلی برای درک مساله‌ها، مانند قرص و کپسول نیست. البته افراد و گروه‌های مختلف به طور مستمر در تلاشند که آگاهی مردم را افزایش دهند. 

از سوی دیگر چهره‌های محبوبی که با یک ویدئو در نزدیکی انتخابات‌ها، می‌توانند میلیون‌ها نفر را به هیجان آورند، در زمان بروز چالشی اجتماعی مانند اعتراضات دی ماه گذشته یا در زمان چالشی اقتصادی مانند آنچه طی این ایام بر سر نرخ ارز و سکه آمده، سکوت می‌کنند.

۱۹ فروردین ۱۳۹۷ در حالی که در خیابان بهشت شهردار تهران در حال خواندن متن استعفای خود بود، در میدان بهارستان، سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس گزارش تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان را می‌خواند. استعفای شهردار رد شد. گزارش تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان به قوه قضاییه ارجاع یافت.
درباره اولی، پوشش خبری گسترده‌ای بود. اما درباره دومی، رسانه ها کمتر به جزییات پرداختند. اولی، گرفتار بازی سیاسی شد و در صدر اخبار. و دومی چون حرف از فساد داشت، کمتر مورد توجه قرار گرفت.

در گزارش تفحص از صندوق ذخیره فرهنگیان، فصلی به بانک سرمایه اختصاص داشت. یک بند از گزارش به نقل از ایسنا:
"تغییرات در مدیران عامل بانک سرمایه از بدو تاسیس تا پایان سال ۹۵ نشان می دهد که انتصاب ۱۳ مدیرعامل با میانگین مدیریت ۱۰ ماه منجر به عدم ثبات مدیریتی و به یکی از عوامل زمینه ساز تخلف و تضعیف جایگاه بانک بدل شده و صدمات جبران ناپذیر را بر پیکره آن وارد کرده است که نتیجه این پیامد مهم در صورت ادامه دار بودن می تواند بانک را به ورطه نابودی کشاند."

این بانک که در گزارش تفحص مجلس، سخن از نابودی آن است، همین روزها در تبلیغات شهری خود، تصویر سفره هفت سین را به نمایش گذاشته و از سین سرمایه سخن گفته است. 

در این اوضاع وقتی سخن از سرمایه می‌شود، باید به یاد سرمایه اجتماعی بود. به نظر می رسد وضعیت ما به گونه‌ای است که انباشته سرمایه اجتماعی، به مانند دانه‌های شن یک ساعت شنی هر لحظه در حال کاهش است؛ چه در بعد ساختاری، چه در بعد شناختی و چه در بعد ارتباطی.  

نه #بهشت و نه #بهارستان،
حال و هوای شهر و دیار امروز ما نیست.
و دریغا به خاطر حرمت واژه ها؛
حرمت #امید.

باید #فکر کنیم. باید #گفتگو کنیم. درباره اعتماد، درباره تعهد و درباره مسوولیت‌پذیری. این مفاهیم در زندگی روزمره ما ایرانیان باید جانی تازه بگیرند. حرمت واژه‌ها را باید به واژه‌ها برگردانیم.

سیدعلیرضا کاشی‌زاد
این یادداشت در بیست فروردین هزار و سیصد و نود و هفت، در کانال تفکر سیستمی منتشر شده است.
۲۱ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۰۱
سه شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۲۵ ب.ظ
سه پیشنهاد برای سیاستگذاران بخش عمومی و مدیران دولتی در آغاز سال نو

سه پیشنهاد برای سیاستگذاران بخش عمومی و مدیران دولتی در آغاز سال نو

سال ۱۳۹۷ سال حمایت از کالای ایرانی نام‌گذاری شد. 

پیشنهاد اول

نام سال ۱۳۹۱ یعنی شش سال پیش، تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی بود. بله؛ درست خواندید. البته با توجه به بی ثباتی سطوح مختلف مدیریت در فرآیند تغییر دولت‌ها، احتمالا نام سال نو برای برخی از مدیران کشور جدید است. بنابراین طی روزهای آغازین کاری در همین فروردین ماه جمعی از مدیران دولتی، به این فکر می‌کنند که: خب امسال چه کار کنیم! پیشنهاد اول این است که در هر سازمانی که حضور دارید، در اسرع وقت یک گزارش عملکرد از سال ۱۳۹۱ بیابید. حتما کار سختی است. چرا که اساسا با واژه غریبی دست و پنجه نرم خواهید کرد. واژه عملکرد! اما اگر مدیر هستید، باید بتوانید چنین کاری انجام دهید. اگر بخواهید قدری سیستمی فکر کنید و مهارتی مانند #تفکر_در_طول_زمان را به کار بگیرید، بد نیست که نه تنها گزارش عملکرد سال ۱۳۹۱ بلکه روند عملکرد سازمان یا واحد سازمانی خودتان را طی این شش سال گذشته بررسی کنید. موضوع این است: عملکرد سازمان یا واحد سازمانی شما در حمایت از تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی.

پیشنهاد دوم

لطفا تا اطلاع ثانوی در حمایت از کالای ایرانی هیچ همایشی برگزار نکنید و در همایشی با این نام شرکت نکنید! از کارهای مرسوم طی سال‌های گذشته در ایران، این بوده است که سازمان‌های دولتی با تغییر نام سال، مجموعه‌ای از همایش‌ها را تعریف می‌کنند. اگر دغدغه عملکرد دارید، تا اطلاع ثانوی نه همایشی را برگزار کنید و نه در همایشی شرکت کنید. باید به جای تولید هزاران صفحه گزارشات بی‌فایده و هزاران نفر ساعت کار غیرتخصصی و کارهایی مانند برگزاری همایش و جلسات هم‌اندیشی عجیب و غریب، یک کار سخت انجام دهید. فکر کنید. بله؛ درست خواندید. فکر کردن کار سختی است. به ویژه برای یک مدیر ارشد دولتی و سیاستگذار بخش عمومی که مرتب از جلسه‌ای به جلسه‌ی دیگری در رفت و آمد است. از یک جای سازمان به جای دیگری در سازمان. گاهی از این خیابان به آن خیابان. برخی اوقات از شهری به شهری دیگر. و وقتی یک هفته کاری را مرور می‌کنیم، می‌بینیم تمام زمان کاری به جلسه گذشته است. جلسه پشت جلسه. انگار وقتی برای فکر کردن نیست. گاهی که از نزدیک با برخی از مدیران تعامل داشته باشید، در میان گفت‌وگویشان آگاهانه و غیرآگاهانه می‌گویند: فکر کردن نمی‌خواهد که ... یا می‌گویند: وقتی برای فکر کردن نداریم ... اگر می‌خواهید وقتی برای فکر کردن بیابید، لطفا تا اطلاع ثانوی نه همایشی در حمایت از کالای ایرانی برگزار کنید و نه در همایشی شرکت کنید، به جای آن قدری فکر کنید. فکر کنید به مدیریت زمان خودتان. فکر کنید به مدیریت کلام خودتان!

پیشنهاد سوم

تصمیم بگیرید که در بحران‌های پیش رو در سال جدید، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی را مسوول کمیته ویژه رسیدگی به وضعیت نفتکش نکنید! دلیل این پیشنهاد ساده است. زمان آقای وزیر ارزشمند است. باید برای بحران‌ها، مدیر پروژه داشت. یکی از گام‌های کلیدی در مدیریت بحران، این است که بدانید در شرایط بحرانی، داشته‌های شما چیست. اعضای تیم چه کسانی هستند؟ رهبری این تیم بر عهده کیست؟ باید از قبل آماده بود. حمایت از کالای ایرانی، به خودی خود در وضعیت موجود ساختار مدیریت و اقتصاد کشور، یک مسأله بحرانی است. امید این که، شش سال بعد یعنی در سال ۱۴۰۳ دری به تخته نخورد و نام سال دوباره به حمایت از تولید ملی مربوط نباشد! یا اگر مربوط بود، چنین یادداشتی دوباره منتشر نشود. بالاخره این بحران کار دستمان می‌دهد؛ دیر یا زود.

سیدعلیرضا کاشی‌زاد
این یادداشت در  دوازده فروردین هزار و سیصد و نود و هفت، در کانال تفکر سیستمی منتشر شده است.
۱۴ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۲۵
سه شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۵۵ ق.ظ
اگر کسی به فکر نجات چنین خانواده ای باشد ...

اگر کسی به فکر نجات چنین خانواده ای باشد ...

نام سال، حمایت از کالای ایرانی شد. از چرایی و چگونگی این نام گذاری ها که بگذریم، باید درباره ساختار مدیریت و اقتصاد کشور دیدی واقع بینانه داشت. تردیدی وجود ندارد که حمایت از کالای ایرانی بسیار مهم است. اما برای حمایت از کالای ایرانی باید چه کار کرد؟ آیا باید فقط امسال از کالای ایرانی حمایت کرد؟ شاید اگر طی سالیان گذشته حمایت از کالای ایرانی، چه در سطح سیاستگذاری و چه در سطح اجرایی با ملاحظات فرهنگی و اجتماعی نمودی ملموس داشت، وضعیت امروز ما این گونه نبود که روزهای آغاز سال نو با التهاب کاهش ارزش پول ملی همراه باشد. کالای ایرانی قصه پر غصه ای دارد. با نام گذاری یک سال و چشم بستن بر ساختار مدیریت و اقتصاد کشور نمی توان انباشت مساله ها را در طول زمان نادیده گرفت. رضا امیرخانی سال ها قبل نوشته بود: 

خانواده ای هست مفلوک. کار پدر بدانجا کشیده است که مجبور است طلای مادر بفروشد تا نان سفره فرزندان فراهم آورد و البته بیش از آن را نیز خرج خود کند...به پدر چه خواهید گفت؟ بی کاره؟ مفلس؟ معتاد؟ هر چه خواستید بگویید اما بدانید از چنین مردی بایستی ناامید بود. اگر کسی به فکر نجات چنین خانواده ای باشد، تنها به فرزندان جوان امید خواهد بست...

مادر یعنی وطن. طلا یعنی نفت. پدر یعنی دولت... این ملک پدرانی داشته است که برای حکومت، نه طلای مادر که خود مادر را نیز فروخته اند! در چنین خانواده ای تنها مایه نجات، همت فرزندان است... از پدر کاری بر نمی آید.

همت فرزندان نه باید با جوزدگی همراه باشد و نه با بی تفاوتی. فرزندان باید با نگاهی واقع بینانه به ساختار مدیریت و اقتصاد کشور، به تحلیل مساله ها، طراحی و اجرای راهکارها بپردازند. فرزندانی داریم که فقط خاطراتی از وطن دارند و رفته اند. فرزندانی داریم که آخرین خاطره ها را می سازند و در همین امسال از وطن خواهند رفت. فرزندانی داریم که گمشده این روزهایشان همت است. و البته فرزندانی هم داریم که اتفاقا مانده اند یا بازگشته اند و کمر همت بسته اند. این گروه آخر از نظر کمیت، به نسبت جمعیت فرزندان وطن تعداد زیادی ندارند. آنچه مهم است، پر فروغ کردن امید در ذهن و زبان این فرزندان گروه آخر است؛ نه امیدی واهی که امیدی واقعی. ایران مساله های حل شدنی فراوانی دارد. همت فرزندان امیدوار وطن این است که مطالعه کنند. بنویسند. سخن بگویند. انتقاد کنند. فکر کنند. مطالعه کنند. دوباره بنویسند. فکر کنند. بشنوند. دوباره بشنوند. فکر کنند. تیم سازی کنند. گفتگو کنند. مطالعه کنند. مساله کشف کنند. مساله حل کنند. شکست بخورند. یاد بگیرند. باز هم شکست بخورند. خسته شوند. اما ادامه دهند و باز راه حلی تازه بسازند. باز هم یاد بگیرند و فراموش نکنند که تنها مایه نجات، همت فرزندان است.

۰۷ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۵۵
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۱۶ ق.ظ
سه !یدهـ برای نوروزی بهتر و طبیعتی بهتر

سه !یدهـ برای نوروزی بهتر و طبیعتی بهتر

  • هر کجای ایران که هستیم، نیم نگاهی به طبیعت داشته باشیم. شاید برداشتن چند دانه از زباله های روی زمین، لبخند بهاری طبیعت را دلنشین تر کند. هموطن های خودمان را دعوت کنیم که چند دانه از زباله های روی زمین را هم ایشان بردارند.
  • هر کجای ایران که هستیم، اگر دیدیم فردی یا افرادی زباله های خود را در طبیعت رها می کنند، بی تفاوت نباشیم. با زبان خوش با ایشان گفتگو کنیم. با سلام شروع کنیم و تبریک سال نو. 
  • هر کجای ایران که هستیم، اگر دیدیم افرادی در جمع آوری زباله های رها شده در طبیعت همتی دارند و این کار را با حضورشان در هر منطقه ای، برای چند دقیقه انجام می دهند. از ایشان تشکر کنیم. با سلام شروع کنیم و تبریک سال نو. این تشکرها، حال آدم ها را خوب می کند. ساده است ...
۰۵ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۱۶
دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۶، ۰۳:۰۰ ب.ظ
پایان زمستان و آغاز بهار؛ هفت پیشنهاد برای مدیر یک مدرسه

پایان زمستان و آغاز بهار؛ هفت پیشنهاد برای مدیر یک مدرسه


روزهای پایانی اسفند و ایام نوروز برای خیلی‌ها از جمله کسانی که در موقعیت سرپرستی هستند، رنگ و بوی متفاوتی دارد. در این یادداشت به طور اختصاصی هفت پیشنهاد به مدیران مدارس ارائه می‌دهم و از ایشان درخواست می‌کنم با تاملی درباره سی روز آینده، متناسب با شرایط خود به اجرای این پیشنهادها و یا ایده‌های تازه‌ی دیگری برای بهبود عملکردشان اقدام کنند. 

یک. ظرف زمان
فرقی نمی‌کند چند سال و چند ماه است که تجربه مدیریت یک مدرسه را بر عهده دارید، یک برگه کاغذ بردارید و چکیده‌ای از سال ۹۶ خود را در دوازده سطر بیان کنید. برای هر ماه سال یک سطر در نظر بگیرید. می‌توانید از کلیدواژه هایی استفاده کنید. این برگه برای شما خواهد بود و کاملا شخصی. حتما بنویسید. پس از انجام این فعالیت نگاهی به ۱۲ ماه گذشته بیندازید. برای هر کدام از مواردی که نوشته‌اید - چه رخدادها، چه دغدغه‌ها، چه مشغله‌ها، چه آغازها و چه انجام‌ها - به نوعی زمانی را اختصاص داده‌اید. حالا برگه مرور سال ۹۶ خود را از یک منظر تحلیل کنید: مدیریت زمان. مدیریت زمان شما در سال ۹۶ چگونه بوده است؟ چه قوت‌ها و ضعف‌هایی داشته‌اید؟ در عمل چه کرده‌اید و چه یاد گرفته‌اید؟ پس از این تحلیل، برای به بهبود مدیریت زمان خود در سال ۹۷ فکر کنید. و آنچه به نظرتان باید انجام دهید، در این روزهای پایانی اسفند آزمایش کنید. آزمایش کنید و ببینید آیا تاثیر دارد؟ برای آزمایش کردن ایده خودتان سخت گیر نباشید. یک شبیه سازی کوچک است. به امتحانش می‌ارزد. شما می‌توانید مدیریت زمان خود را بهبود دهید.

دو. مدرسه‌تکانی
در مدرسه خود قدم بزنید. قدم بزنید و خوب مشاهده کنید. آیا از فضای مدرسه خود به خوبی استفاده می‌کنید؟ شاید در قدم زدنتان باید درباره چیزهای بلااستفاده‌ای که انبار شده است، تصمیم‌گیری کنید. به بعدها موکول نکنید. تصمیم بگیرید. استفاده موثر از فضای فیزیکی و امکانات مجموعه آموزشی تحت مدیریت شما، موجب بهره‌وری خواهد شد. شاید ایده‌ای به نظرتان برسد که در سال نو، با در نظر گرفتن شرایطی، از فضای فیریکی و امکانات مدرسه شما، اهالی محله هم بهره‌مند شوند. نمی‌دانم چه ایده‌ای! فقط خواستم یادآوری کنم که در مرز دیوارهای مدرسه گرفتار نشوید.

سه. یک فعالیت مشارکتی با همه دانش آموزان و معلمان 
نسیم نوروزی، نشاط دیگری دارد. به طراحی و اجرای یک فعالیت با جلب مشارکت دانش آموزان و معلمان فکر کنید. با دانش آموزان و همکارانتان مشورت کنید. از رنگ آمیزی دیوار حیاط مدرسه تا ملاقات با بیماران یک مرکز مراقبت و توانبخشی در نزدیکی مدرسه. من اگر جای شما باشم یک زنگ ایده‌پردازی تعریف می‌کنم. سپس یک جلسه با حضور نمایندگان معلمان و نمایندگان دانش آموزان ترتیب می‌دهم و با بررسی ایده‌ها، درباره فعالیت مشارکتی به جمع بندی می‌رسم. نوروز بهانه است؛ این فعالیت یک فرصت یادگیری جمعی است.

چهار. سواد رسانه‌ای
به عنوان مدیر یک مدرسه، سواد و آموزش رسانه‌ای خود را ارتقا دهید. دکتر یونس شکرخواه می نویسند: «سواد رسانه‌ای یا Media Literacy در یک تعریف بسیار کلی عبارت است از یک نوع درک متکی بر مهارت که براساس آن می‌توان انواع رسانه‌ها و انواع تولیدات آن‌ها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد. این درک به چه کاری می‌آید؟ به زبان ساده، سواد رسانه‌ای مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا اینکه میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد. سواد رسانه‌ای می‌تواند به مخاطبان رسانه‌ها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانه‌ای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانه‌ای کمک می‌کند تا از سفره رسانه‌ها به گونه‌ای هوشمندانه و مفید بهره‌مند شد. در فضای رسانه‌ای باید دانست چه مقدار باید در معرض رسانه‌های مختلف اعم از دیداری، شنیداری و نوشتاری بود و چه چیزهایی را از آن‌ها برداشت.»

پنج. دو کتاب و دو مقاله
در تعطیلات نوروز می‌توانید دو کتاب و دو مقاله را انتخاب کنید که بخوانید. در انتخاب این دو کتاب و دو مقاله دقت کنید. پیشنهاد می‌کنم یکی از کتاب‌ها را در زمینه مورد علاقه‌تان به رمان، داستان، شعر انتخاب کنید. کتاب دیگر را در حوزه آموزش انتخاب کنید. پیشنهاد من به شما، کتاب « ذهن، یادگیری و آموزش » تالیف تریسی تاکوهاما-اسپینوزا است که به همت دکتر محمود تلخابی و همکاران ایشان ترجمه شده است. در پیوند میان علوم شناختی و علوم تربیتی، قلمرو مطالعاتی جدیدی برای فهم تربیت اثربخش شکل گرفته است. به عنوان یکی از دانش آموختگان مطالعات ذهن، مغز و تربیت پیشنهاد می‌کنم با این قلمرو بین رشته‌ای آشنا شوید و در مقام یک مدیر مدرسه با آگاهی از دانش ذهن و مغز، بهسازی امر آموزش را دنبال کنید. کتاب « ذهن، یادگیری و آموزش » توسط انتشارات شناخت و تربیت انگاره در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است. می توانید دو مقاله کوتاه هم برای مطالعات نوروزی خود در نظر بگیرید. این مقاله‌ها را با جست‌وجو و مشورت انتخاب کنید. پیشنهاد می‌کنم این دو مقاله، درباره مهارت‌های مدیریت و رهبری آموزشی باشد.

شش. جست‌وجو درباره خدمات و محصولات جدید
در کشورهای مختلف دنیا و در ایران، کسب‌وکارهای نوپایی در عرصه آموزش به وجود آمده‌اند. کسب‌وکارهای نوپا، هر سال با طراحی خدمات و محصولاتی جدید سعی در بهبود کمی و کیفی آموزش دارند. ارائه راهکارهایی مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات در زمینه‌های گوناگون از جمله آموزش به طور روزافزون در حال گسترش است. در جایگاه یک مدیر مدرسه، آشنایی شما با خدمات و محصولات جدید این عرصه می‌تواند به تولد ایده‌های تازه‌ای منجر شود. درباره این خدمات و محصولات جدید جست‌وجو کنید.

هفت. پدر و مادر
به یاد پدر و مادر بودن، به سن و سال و جایگاه حرفه‌ای ربطی ندارد. برای پدر و مادر خودتان یک کاری انجام دهید.
برای پدر و مادر همکارانتان در مدرسه هم فکر کنید. مثلا هدیه‌ای به مناسبت سال نو ویژه پدر و مادر همکارانتان در نظر بگیرید. حتی می‌توانید با همکاری مربیان و معلمان مدرسه، دانش آموزان مدرسه خود را تشویق کنید که به مناسبت نوروز برای پدرها و مادرها هدیه‌ای آماده کنند. نوروز فرصتی برای تمرین محبت است؛ حتی یک نگاه محبت آمیز به پدر و مادر. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم فرمودند: نَظَرَ الوَلَد الی والدَیهِ حُبّاً لهُما عبادَة. نگاه محبّت آمیز فرزند به پدر و مادرش عبادت است. «بحار الانوار، جلد هفتاد و چهار، صفحه هشتاد»

سیدعلیرضا کاشی‌زاد
این یادداشت در سیزده اسفند هزار و سیصد و نود و شش، در کانال تفکر سیستمی منتشر شده است.
۱۴ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۰۰

توافق درباره وضع موجود نظام آموزشی

جلسه در ساختمانی بود از ساختمان‌های وابسته به معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری. چون مکان دقیق جلسه مشخص نبود؛ چون تابلو راهنمایی طبقات هم در ورودی ساختمان نصب نبود؛ چون فردی هم که باید پشت میزش می‌بود، نبود ... طبقه اول، طبقه دوم و طبقه سوم را گشت زدم و بالاخره مکان جلسه را یافتم. انتهای آن جلسه، فرد آگاه و مطلعی از وضعیت نظام آموزشی کشور، با لبخندی گفت: "درباره وضع موجود توافقی نیست و نمی‌دانیم کجا ایستاده‌ایم. وقتی از ده سال آینده صحبت می‌کنیم، هر کسی ده سال بعد خودش را می‌بیند؛ آن هم از جایی که خودش ایستاده است و نه ده سال بعد نظام آموزشی را."

پس از آن جلسه در موقعیت‌های مختلف و به بهانه‌های گوناگون درباره صحبت انتهایی آن جلسه فکر می‌کنم. بگذارید برای چند دقیقه پیچیدگی مساله را فراموش کنیم.

تصور کنید از یک مدیر مدرسه بخواهیم که ده سال بعد مدرسه خود را توصیف کند. برای مشارکت در این فعالیت از چهار مدیر مدرسه دعوت کنیم. برای مثال یک مدیر مدرسه در محدوده بلوار معلم شهر مشهد، یک مدیر مدرسه در محدوده کوی طالقانی شهر خرمشهر، یک مدیر مدرسه در محدوده میدان هفت تیر شهر تنکابن و یک مدیر مدرسه در محدوده ولنجک تهران.

این که این چهار مدیر مدرسه چه دیدگاهی درباره وضعیت موجود مدرسه خودشان دارند و چه آینده‌ای را برای مدرسه خود در نظر دارند، پرسش مهمی است اما از سویی تفاوت‌های زمینه‌ای موجود در این چهار مدرسه با پراکندگی جغرافیایی، باید مورد توجه قرار گیرد. از سویی دیگر کلی بودن این سوال علی‌رغم ویژگی آزاد گذاشتن مدیر مدرسه در بیان فکرهایش، می‌تواند سبب سردرگمی این چهار مدیر مدرسه در پاسخ‌گویی به پرسش ما شود. 

بگذارید صورت سوال و فعالیت خود را بازطراحی کنیم: از یک مدیر مدرسه بخواهیم که تصور کند در ده سال بعد، یک روز کاری خود را چگونه سپری می‌کند؟

به نظر می‌رسد اگر این پرسش را از چهار مدیر مدرسه در شهرهای مشهد، خرمشهر، تنکابن و تهران بپرسیم؛ یافته‌های متفاوت‌تری نسبت به پرسش قبل خواهیم داشت. با توجه به جامعه مخاطبان کانال تفکر سیستمی، دور از ذهن نیست که هم اکنون مدیر یک مدرسه در یکی از این چهار شهر ایران و حتی در همان محدوده و محله مورد نظر، خواننده این یادداشت باشند. و با خواندن این یادداشت به این فکر کنند که واقعا ده سال بعد، یک روز کاری ایشان چگونه سپری می‌شود؟

شاید گروهی از خوانندگان این یادداشت بگویند درباره کدام آینده صحبت می‌کنی و چگونه ذهن ما به آینده فکر کند در حالی که این روزها هم با آلودگی هوا زندگی کردیم و هم اخبار محدودیت فعالان محیط زیست را شنیدیم. بعید نیست دانش‌آموزی که این روزها به مدرسه می‌رود، آینده‌ای در انتظارش باشد که با همین محدودیتها مواجه شود.

سخت است؛ راست می‌گویید. سخن گفتن از آینده و فکر کردن درباره آینده در این روزها سخت است. اما اگر سال‌ها قبل، یک جور دیگری فکر می‌کردیم، یک جور دیگری همکاری می‌کردیم، یک جور دیگری انتخاب می‌کردیم، آیا امروز با این میزان از تنگ‌نظری‌ها و بی‌تدبیری‌ها گرفتار می‌شدیم؟

دکتر مقصود فراستخواه ۲۳ بهمن ۹۶ در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره توسعه ایران سخنرانی داشت. او گفت: "بپذیریم که آموزش رسمی در کشور ما شکست خورده است."

به نظر می‌رسد نخستین گام برای توافق درباره وضع موجود نظام آموزشی همین است که فرقی نمی‌کند در کجا ایستاده‌ایم، بپذیریم که ما شکست خورده‌ایم. و بپذیریم که آینده ایران در گرو درک آموزش و یادگیری است. جهت‌گیری معطوف به آینده در یک جامعه، با همین فکرها و گفتگوهای ما درباره آینده آغاز می‌شود. بدون تردید کسانی که در موقعیت سرپرستی مدیریت مدرسه، دانشگاه، کسب و کارهای آموزشی و سازمان‌های مردم نهاد آموزشی هستند؛ مسوولیت سنگینی بر عهده دارند.

سیدعلیرضا کاشی‌زاد
این یادداشت در بیست و چهار بهمن هزار و سیصد و نود و شش، در کانال تفکر سیستمی منتشر شده است.

اگر من یک مدیر مدرسه هستم ...

به تازگی یک برنامه آموزش سازمانی ویژه مدیران مدارس یک مجتمع آموزشی داشتم. مجتمعی که بیش از ۴۰ مدرسه در کشور دارد و از مدارس خوشنام محسوب می‌شود. فرصت گفتگو و تعامل با مدیران مدارس برایم ارزشمند بود. شنیدن برخی از چالش‌های ایشان در سال تحصیلی جاری و اطلاع از دغدغه‌های این افراد با سابقه برایم مهم بود. از این که می‌توانستم برخی از آموخته‌هایم را با این گروه از مدیران به اشتراک بگذارم، حس خوبی داشتم. پس از این تجربه، قدری فکر کردم و پنج مورد را فهرست کردم. این موارد را اینجا به اشتراک می‌گذارم. 

یک. اگر من یک مدیر مدرسه هستم؛ درباره چه چیزهایی پرسش دارم؟ درباره چه مواردی جست‌وجوگری می‌کنم؟ در چه موضوعاتی کنجکاوی دارم؟ 

دو. اگر من یک مدیر مدرسه هستم؛ درباره گذشته، حال و آینده سیستم آموزشی کشورم چه تحلیلی دارم؟ 

سه. اگر من یک مدیر مدرسه هستم؛ در سال تحصیلی جاری چه مطالعاتی داشته‌ام؟ چه کتابهایی خوانده‌ام؟ از چه مقالاتی آموخته‌ام؟ 

چهار. اگر من یک مدیر مدرسه هستم؛ درباره علوم و فناوری‌های نوین و تاثیر آن در حوزه آموزش چه چیزهایی می‌دانم؟ چه اقداماتی داشته‌ام؟ چه کارهایی باید انجام دهم؟ 

پنج. اگر من یک مدیر مدرسه هستم؛ آخرین باری که درباره قصد خودم از انتخاب حرفه مدیریت مدرسه قدری عمیق فکر کرده‌ام و با خودم خلوتی داشته‌ام که چرا مدیر یک مدرسه هستم، چه وقتی بوده است؟

سیدعلیرضا کاشی‌زاد

این یادداشت در چهار بهمن هزار و سیصد و نود و شش، در کانال تفکر سیستمی منتشر شده است.

یازده سال قبل و کنکور تحصیلات تکمیلی رشته علوم تربیتی در دانشگاه آزاد

امروز به صورت تصادفی متوجه شدم که یازده سال قبل در کنکور تحصیلات تکمیلی رشته علوم تربیتی در دانشگاه آزاد، چنین پرسشی طرح شده است:

"با توجه به روال تدوین محتوایی کتاب سازمانها، سیستمهای حقوقی، حقیقی و باز نوشته ریچارد اسکات و روال تدوین محتوای کتاب مدیریت آموزشی و آموزشگاهی تالیف محمدرضا بهرنگی گزینه درست را انتخاب کنید
گزینه یک. کتاب سازمانها چهار بخش دارد و نظریه های سازمانی در بخش سوم و در سه فصل آمده است
گزینه دو. هر دو کتاب در بخش آخر خود به آسیب شناسی و اثربخشی سازمان پرداخته اند
گزینه سه. فهرست منابع کتاب مدیریت آموزشی و آموزشگاهی بیشتر از فهرست منابع کتاب سازمانها است
گزینه چهار. کتاب مدیریت آموزشی چهار بخش دارد و نظریه های سازمانی در بخش سوم و در سه فصل آمده است"

دوست دارم بدانم کسی که این پرسش را یازده سال قبل طرح کرده است و داوطلبانی که آن سال در کنکور تحصیلات تکمیلی علوم تربیتی به این پرسش، پاسخ درست داده‌اند؛ این روزها در کجای سیستم آموزشی کشور در حال چه فعالیتی هستند و در طول این سالها چه کرده‌اند.

پ.ن: از امروز ثبت نام در کنکور سراسری سال ۹۷ آغاز شد!

سیدعلیرضا کاشی‌زاد
این یادداشت در یک بهمن هزار و سیصد و نود و شش، در کانال تفکر سیستمی منتشر شده است.

و اما تخم مرغ

همه ما از تاسیس کردن نهاد، راه‌اندازی ستاد، تشکیل کارگروه و چیزهایی از این دست برای حل مساله‌های مختلف کشور زیاد شنیده‌ایم. برای مثال ستادی وجود دارد به نام:
"ستاد کشوری ترویج مصرف تخم مرغ"
وقتی به سایت این ستاد سری بزنیم، آخرین گزارش فعالیتها مربوط به سال ۹۳ است. این ستاد سال ۸۹ شکل گرفته است و ۱۲ نهاد در این ستاد عضو هستند. 
به گزارش ایرنا، براساس مطالعه سال ۲۰۱۳ کمیسیون بین المللی تخم مرغ، ایران با سرانه مصرف بین ۱۸۵ تا ۱۹۰ عدد رتبه ۲۱ دنیا را داشته است، درحالی که از لحاظ تولید این محصول رتبه ۱۰ دنیا را دارد. در برنامه پنج ساله ششم توسعه، سرانه مصرف تخم مرغ ۲۵۰ عدد برای هر نفر تعیین شده است. دبیر کانون سراسری انجمن های صنفی پرورش دهندگان مرغ تخم گذار، درباره سرانه مصرف تخم مرغ در دیگر کشورها گفته است: میانگین سرانه مصرف تخم مرغ در مالزی، ژاپن و مکزیک بیش از ۳۳۰ عدد، برای اوکراین، چین، روسیه و امریکا بالای ۲۵۰ عدد و در کشورهای اروپایی ۲۴۰ عدد است. به هر حال، ماموریت ستاد کشوری ترویج مصرف تخم مرغ مشخص است: ترویج مصرف تخم مرغ.

بگذریم. فعلا که تخم مرغ گران شده و دولت، با تدبیر واردات در حال تنظیم بازار است! اما سخنان این هفته سخنگوی دولت با اشاره به گرانی برخی از اقلام مانند تخم‌مرغ جالب توجه است: «اتفاقات اخیر نشان داد که تصمیم دولت در تفکیک وزارت صنعت، معدن و تجارت واقع‌بینانه بوده است. چند سال قبل طبق تصمیمی که در برخی کشورها گرفته شده بود این تلفیق صورت گرفت و دو وزارتخانه (صنعت و معدن؛ بازرگانی) در هم ادغام شد. ولی ما به دو وزارتخانه مستقل نیاز داریم.» سخنگوی دولت افزود: «دولت پیشنهاد تفکیک این دو وزارتخانه را به مجلس با فوریت داده بود، ولی هنوز از طرف مجلس پاسخی داده نشده است.» وی با بیان اینکه ما نمی‌توانیم با قدرت خرید مردم درخصوص کالاهای اساسی اینگونه برخورد کنیم، گفت: «ما از مجلس انتظار داریم نسبت به جداسازی این دو وزارتخانه زودتر اقدام کند. انتظار داریم مجلس به این کار عملی دولت توجه کند تا ما دچار نوسان در برخی اجناس نشویم.»

در همین راستا روزنامه دنیای اقصاد نوشت: «آنچه از اظهارات جدید سخنگوی دولت برمی‌آید، مصداق ضرب‌المثل «از آب گل آلود ماهی گرفتن» است. این‌بار گرانی تخم‌مرغ و مجوز برای واردات آن با تعرفه ۵ درصدی، موجب شده تا بحث تفکیک وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت مجددا به بهانه تنظیم بازار مطرح شود. تخم‌مرغ بهانه‌ای شده تا دولت به هر قیمت و از هر راهی ثابت کند که تفکیک وزارتخانه می‌تواند به نفع همگان تمام شود. با تفکیک وزارتخانه فعلی مسیر چابک‌سازی دولت منحرف شده و مجددا به سمت دولتی بزرگ پیش خواهیم رفت. طراحان تفکیک وزارتخانه‌ها، مدعی هستند که دولت دوازدهم ماموریت‌های دیگری هم برای وزارتخانه‌های جدا شده در نظر گرفته است. این ادعا نیز با اشاره‌ به تجربیات تاریخی در ایران رد می‌شود. تجربیاتی که مربوط به دهه ۴۰ بوده و تنها یک وزارتخانه با معاونت‌های مختلف در اقتصاد کشور نقش‌آفرینی می‌کرد و اتفاقا دوران طلایی اقتصاد ایران بوده است. بنابراین آنچه باید مورد تاکید دولت باشد، تغییر ساختار در همین وزارتخانه است و چنانچه حتی دولت خواهان ایجاد تغییر در سازمان‌های زیرمجموعه وزارتخانه‌ها است، شاید بهتر باشد به جای تفکیک وزارتخانه، معاونت‌های گذشته را احیا کند. نه اینکه ‌صورت مساله را پاک کرده و تفکیک را به‌عنوان راهکار این نافرجامی در پیش بگیرد.»

در این میان، وقتی درباره علت گرانی تخم مرغ جست وجو کنیم، صحبت از شیوع گسترده آنفلوانزای مرغی است. از جمله در سخنان معاون اول رییس جمهور. ایشان هم در جلسه ستاد دیگری به این بحث اشاره کرده‌اند: "ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی"
راستش را بخواهید انگار یک ستاد دیگر هم داریم به نام: "ستاد هماهنگی امور اقتصادی"
و البته یک ستاد دیگر هم همیشه نامش در این مواقع شنیده می‌شود، آن هم: "ستاد تنظیم بازار"
و چون ماجرای آنفلوانزای مرغی است، شاید برایتان جالب باشد که نام "ستاد مقابله با آنفلوانزای فوق حاد پرندگان" هم در خبرها دیده می‌شود.

اگر وزارت صنعت و معدن از تجارت جدا بود و یک وزارت بازرگانی داشتیم، مساله تخم مرغ حل می‌شد؟ مشخص است که نه! چون باید می‌دیدیم ستادها و کارگروه‌های تخصصی آنجا چه می‌شود. جالب این که نتیجه کار تمامی این ستادها و کارگروه‌ها در آخر به ستاد شگفت انگیز تنظیم بازار می‌رسد.
البته اگر بعدها پای "ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی" به میان نیاید و داستان ختم به خیر شود.

نکته:
وقتی نام یک وزارتخانه، معاونت، شورا، ستاد، کارگروه و هر چیزی شبیه اینها را شنیدید؛ دو سوال بپرسید:
یک. اینجا تشکیل شده که چه کاری بکند؟ 
دو. آیا واقعا چنین کاری می‌کند؟

سیدعلیرضا کاشی‌زاد
این یادداشت در نه دی هزار و سیصد و نود و شش، در کانال تفکر سیستمی منتشر شده است.
۱۰ دی ۹۶ ، ۱۲:۲۹

زلزله تهران؛ مدیریت بحران و یک اقدام تحسین برانگیز

طی ۴۸ ساعت گذشته در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های مختلف صحبت از انتتشار نقشه امن تخلیه اضطراری در مناطق ۲۲ گانه شهر تهران است. 
مطالعه‌ای که به نظر می‌رسد در سال ۹۵ انجام شده و معلوم نبود اگر زلزله اخیر و التهاب ناشی از آن نبود، انتشار این نقشه چه زمانی رخ می‌داد. البته نباید یک نکته مهم را نادیده بگیریم: 
این که شهرداری تهران به عنوان یکی از چندین نهاد مربوط به بحران‌های استان تهران، در فاصله کمتر از یک هفته از زلزله برای آگاهی‌بخشی عمومی چنین کاری می‌کند. بالاخره یکی از چندین مطالعه‌ای که در قفسه‌های یک نهاد می‌توانست خاک بخورد و فراموش شود، در دسترس عموم قرار گرفت.

شاید با انتشار نقشه مراکز تخلیه امن اضطراری، جمعی از متخصصان مرتبط انتقاداتی به آن داشته باشند اما فراموش نکنیم که با توجه به وضعیت نهادهای مختلف بخش عمومی و شواهد بسیار از ناکارایی ایشان، باید از اقدامات مثبت و موثر پشتیبانی کرد. بدون تردید انتشار این نقشه و آگاهی‌بخشی عمومی، زمینه بهبودهای آتی را فراهم می‌کند.
امید است با پشتیبانی و یادگیری مستمر، شاهد ویرایش این نقشه در نسخه‌های آتی و ارتقای کیفیت سایر اقدامات موثر در مدیریت بحران باشیم.
شهروندان تهرانی لطفا این نقشه را با دقت مشاهده کنید و بخوانید: دسترسی به نقشه تخلیه امن اضطراری مناطق ۲۲ گانه شهر تهران

نکته:
مسوولین شهرهای زلزله‌خیز کشور، می‌توانند از این اقدام یاد بگیرند. با مطالعه و آگاهی‌بخشی عمومی، خطرات بحران کاهش می‌یابد.

پی‌نوشت:
کمتر از پنج دقیقه بعد از انتشار این یادداشت، تهران لرزید: با بزرگی ۴.۲ ریشتر

سیدعلیرضا کاشی‌زاد
این یادداشت در شش دی هزار و سیصد و نود و شش، در کانال تفکر سیستمی منتشر شده است.

تعطیل کردن و تعطیل بودن

بیایید قدری تعطیل کردن و تعطیل بودن را واکاوی کنیم. به هر حال گروهی از افراد تصمیم گیرنده در بخش دولتی تصمیم گرفتند که به دلیل افزایش آلودگی هوا مدارس تهران تعطیل شود. چالشی که به نظر می رسد در شهرهای دیگر کشور مشاهده خواهیم کرد.

تعطیلی مدارس، مساله این نوشتار نیست. اما تعطیلی اذهان دانش آموزان و بخش اعظمی از کنش گران نظام آموزش و پرورش موضوع این نوشتار است.

می خواهم در همین ابتدا پرش کنم به انتها و چند پیشنهاد دهم:

 

پیشنهادم به پدرها و مادرها:

لطفا در جمع خانواده خود، همین امشب چند دقیقه درباره آلودگی هوا گفتگو کنید. به نظر می رسد در این روزها برخی از گفتگوها حاکی از این است که فرزندی در یک خانواده از تعطیلی مدرسه خوشحال است. امشب از او بپرسید آیا می داند میزان هزینه خسارت ناشی از آلودگی هوا برای کشورمان چقدر است؟ در کنار او بنشینید و با هم جستجو کنید و یک گزارش معتبر را بیابید. مثلا این عبارت را جستجو کنید:

" گزارش پیامدهای زیست محیطی آلودگی هوا "

(این گزارش را دفتر مطالعات زیربنایی مرکز پژوهشهای مجلس در مرداد ۹۶ منتشر کرده است.)

درباره آلودگی هوا در خانواده خود گفتگو کنید. یک گزارش را با همدیگر مرور کنید. با هم صحبت کنید. ببینید که آینده زندگی خودتان و خانواده تان و شهرتان چگونه با اقدامات خودتان ارتباط دارد.

 

پیشنهادم به معلمان:

لطفا فکر کنید و ببینید درسی که در مدرسه می دهید با ماجرای آلودگی هوا چه ارتباطی دارد؟ یک معلم ریاضی چگونه می تواند یک زنگ درسی خود را طوری طراحی کند که مباحث کلاس درس مرتبط با موضوع آلودگی هوا باشد؟ درباره هر درسی که معلم آن هستید، قدری فکر کنید. کلاس درس خود را در مدرسه به گونه ای طراحی و اجرا کنید که آگاهی و توجه خودتان و شاگردانتان، درباره آلودگی هوا افزایش یابد.

 

پیشنهادم به مدیران مدارس:

جلسه ای را طراحی کنید و با معلمان درباره آلودگی هوا گفتگو کنید. در این جلسه پرسشگری کنید و ببینید به نظر همکارانتان، مدرسه شما چه نقشی در این چالش ملی می تواند ایفا کند. اگر مدیر یک مدرسه هستید، جستجو کنید و ببینید مدارس کشورهای مختلف دنیا در موضوع آلودگی هوا چه ایده ها و تجربه هایی دارند؟ چگونه با مشارکت معلمان، خانواده ها و دانش آموزان می توان یک کنش اجتماعی اثربخش را در این باره ایجاد کرد؟

 

بله؛ مدارس تعطیل می شوند

اما این تصمیم خانواده ها، تصمیم معلمان و تصمیم مدیران مدارس است که با تعطیلی مدارس به دلیل آلودگی هوا، فکر و عمل خود را در این باره تعطیل کنند یا در این چالش، یک کنش موثر داشته باشند.

 

این یادداشت در سال هزاروسیصدونودوشش در کانال تفکر سیستمی منتشر شده است

به ما ربطی نداره ... به شما ربطی نداره ...

وقتی به گفتگوهایی که در سازمانها و با سرمایه های انسانی ایشان در سطوح مختلف داشته ام، قدری عمیق فکر می کنم شواهدی را می یابم که در سازمانهای صنایع مختلف ما در ایران به طور مستمر تکرار می شود. 

به عنوان مثال، فرقی نمی کند که مشتری یک سازمان باشید یا عضوی از آن؛ فرقی نمی کند که آن سازمان در بخش دولتی فعالیت کند یا یک مجموعه خصوصی باشد... انگاری این دو جمله معمولا شنیده می شود:
به ما ربطی نداره
به شما ربطی نداره

زمانی که " به ما ربطی نداره " را می شنوم؛ معمولا سوال می کنم: چرا؟
زمانی که " به شما ربطی نداره " را می شنوم؛ باز هم معمولا سوال می کنم: چرا؟

قدری که دقیق می شوم، به نظرم می رسد در اکثر مواقع، افراد گوناگون حوصله پرسیدن این " چرا " را ندارند
پای گفتگو با این افراد بی حوصله که می نشینم؛ واژه کلیدی این است: دردسر
دنبال دردسر می گردی ها.
حالا فکر می کنم که اگر در یک جامعه، سازمانهایی وجود داشته باشد که افراد مرتبط به آن ها دنبال دردسر نباشند؛ پرسشگری نکنند و "چرا" نپرسند؛ با شنیدن "به ما ربطی نداره" یا "به شما ربطی نداره" سکوت کنند و گفتگو نکنند ... در طول زمان چه خواهد شد؟

به نظر می رسد در طول زمان
نباید از گسترش فساد اقتصادی تعجب کنیم
نباید از گسترش آسیب های اجتماعی تعجب کنیم
نباید از گسترش مشکلات زیست محیطی تعجب کنیم
نباید از کژکارکردی نظام آموزشی تعجب کنیم

چون که: به ما ربطی نداره
چون که: به شما ربطی نداره

سیدعلیرضا کاشی‌زاد
این یادداشت در دوازده آذر هزار و سیصد و نود و شش، در کانال تفکر سیستمی منتشر شده است.

این یک تصمیم ملی است

اگر موفقیت به این معنی است که تیم ملی ایران در جام جهانی 2018 روسیه به مراحل بعدی رقابتها راه پیدا کند؛ این یک تصمیم ملی است و تک تک ما می توانیم در این موفقیت سهیم باشیم.

میزان پیام های طنزآمیزی که پس از قرعه کشی شب گذشته در شبکه های اجتماعی منتشر شده است، نشان از مدل ذهنی جمعی ما ایرانیان دارد که رقابت با پرتغال، اسپانیا و مراکش را در مرحله اول مسابقات امری دشوار و بسیار سخت قلمداد می کنیم. و در همین چند ساعت ابتدایی پس از مشخص شدن رقبایمان، مدل ذهنی بازنده بودن را برای خودمان و ملی پوشان مان می سازیم.

سردار آزمون، بازیکن تیم ملی ما نوشته است:
"چقدر بد که مردم ما از همین الانش باختن و همش دنبال جوک ساختنن. اگر شماها به ما اعتماد کنین و انرژی مثبت بدین میتونیم جلوشون وایسیم. هیچ چیزی غیر ممکن نیست. ما با رستوف، بایرن مونیخ رو بردیم با اینکه فقط یدونه از بازیکنان اصلیشون نبود. ان شا الله ما هم همه سعی خودمون رو می کنیم و بهترین نتیجه رو می گیریم."

سیدعلیرضا کاشی‌زاد
این یادداشت در یازده آذر هزار و سیصد و نود و شش، در کانال تفکر سیستمی منتشر شده است.