با گذشت زمان و افزوده شدن دانشگاه ها و دانشجویان و دانشگاهیان و افت شدید کیفیت آموزش دانشگاه ها، به تدریج اهمیت مسئله سواد آکادمیک نمایان و تشدید شد، به گونه ای که به گمان من اگر مطالعه تجربی درباره وضعیت دانشجویان، دانش آموختگان و اعضای هیأت علمی مان از منظر سواد آکادمیک انجام دهیم ممکن است با نتایج فاجعه باری روبرو شویم. اگر از آن بخش از دانشجویان، دانش آموختگان و دانشگاهیانی که اساساَ نمی نویسند یا هنوز آمادگی های شناختی، عاطفی و اجتماعی لازم برای نوشتن را کسب نکرده اند، بگذریم و به سراغ آن دسته از دانشجویان، دانش آموختگان و دانشگاهیانی برویم که می نویسند و به پایان نامه ها، رساله ها، مقالات و کتاب هایی که تولید کرده اند نگاهی بیندازیم میتوانیم به وضوح بحران سواد آکادمیک را تشخیص دهیم. سخن این است که تا چه میزان متن های به ظاهر دانشگاهی ما به واقع متن های آکادمیک هستند؟ یعنی می توانند نوعی تعامل یا گفت وگو یا ارتباط رشته ای و دانشگاهی در اجتماع گفتمانی خود ایجاد کنند. متن آکادمیک، صرفا مقاله یا کتابی نیست که منتشر شده است، بلکه متنی است که از خوانایی و گویایی لازم برخوردار است. منظور از خوانایی و گویایی لازم این است که می تواند در اجتماع گفتمانی مشخصی نوعی گفت وگو یا تعامل یا ارتباط را شکل دهد. متأسفانه باید بگویم حتی خود مفهوم سواد دانشگاهی در نظام آموزش عالی ما هنوز ناشناخته است

نعمت‌الله فاضلی | دکتری انسان شناسی