... روزگار پیچ!یدهـ ...

نوآوری . پویایی . یادگیری . زندگی

جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا / ذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا

هاتف اصفهانی
۱۹ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۱۰
بدون سطر؛ 395

بدون سطر؛ 395

اولین نکته ای که یاد گرفتم این بود که باید روش یادگیری خود را تغییر دهم ... تجربه ی خواندنی یک معلم

تغییر از من آغاز می شود! / فرزانه نوراللهی

مجله رشد مدرسه فردا، مهر ماه 1391

بدون سطر؛ 394

بدون سطر؛ 394

روی دارم سوی آنکو روی دارد سوی او / روی او پیداست در روی اسیران نیاز

ملا محمد محسن فیض کاشانی
بدون سطر؛ 393

بدون سطر؛ 393

با یکی از دوستان خداحافظی می کنم و قدری قدم می زنم و سوار اتوبوس می شوم

۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۵۴
بدون سطر؛ 392

بدون سطر؛ 392

ششمین روز به پایان رسید؛ نشسته ام به تماشای هفت و بررسی اخبار جشنواره

سی و سومین جشنواره بین المللی فیلم فجر
۱۸ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۳۰
بدون سطر؛ 391

بدون سطر؛ 391

إنَّ لَنا حَرَما و هُوَ بَلَدَةُ قُمَّ و سَتُدفَنُ فیهَا امْرَأةٌ مِن أولادِی تُسَمّى فاطِمَةَ ، فَمَن زارَها وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ؛

امام صادق علیه السلام: ما را حرمى است و آن «قم» است، و به زودى بانویى از فرزندان من به نام فاطمه در آن دفن خواهد شد. هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب شود. بحار الأنوار ، ج ۶۰ ، ص ۲۱۶


سالروز وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۵۶
بدون سطر؛ 390

بدون سطر؛ 390

باغچه و جا ... گلدان و پول

گل‌فروشی در خیابان، یکی دیگر از شغل‌هایی است که خاص شهرهای بزرگ خلق شده، خاص تهران انگار، مردمی که برای داشتن باغچه، «جا» ندارند و برای خریدن گلدان، «پول»، به همین برخوردهای سریع با زیبایی طبیعت اکتفا می‌کنند؛ زیبایی پلاسیده‌ای که در کنار نوشش، نیش دارد.
۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۳۹

عصر دیروز یکی از دوستان دبیرستان را دیدم. چند دقیقه ای قدم زدن در پارک و قدری گفت و گو ...

۱۱ بهمن ۹۳ ، ۱۳:۱۶

علیرضا رضاداد از سی و سومین جشنواره فیلم فجر گفت ... امشب در هفت

شبکه سه

۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۱۶
بدون سطر؛ 389

بدون سطر؛ 389

چگونه باز کنم بال در هوای وصال / که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق

حافظ

۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۳۲
بدون سطر؛ 388

بدون سطر؛ 388

ما با هم دوستیم، مگه نه؟

انگشتان تبدارش را به دستم فشار می‌داد. نگاهش کردم. با شیطنت به‌آرامی پرسید: «آمپول؟» ابرو‌هایم را بالا بردم و گفتم: «نه، آمپول نداری.» خوشحال شد و گفت: «ما با هم دوستیم، مگه نه؟» سرم را تکان دادم.
۰۹ بهمن ۹۳ ، ۰۳:۵۸
بدون سطر؛ 387

بدون سطر؛ 387

چهارشنبه دو جلسه متفاوت داشتم؛ یک صبح و عصر متفاوت. حالا بامداد پنج شنبه است؛ یک ربع به چهار صبح ...

۰۹ بهمن ۹۳ ، ۰۳:۴۱
بدون سطر؛ 386

بدون سطر؛ 386

تیره روزان جهان را به چراغی دریاب / تا پس از مرگ تو را شمع مزاری باشد

میرزا محمدعلی صائب تبریزی

۰۵ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۳۱
بدون سطر؛ 385

بدون سطر؛ 385