غول کنکور و فساد ناشی از آن، بیماری همهگیر کلاسهای تقویتی و کتابهای کمکآموزشی و تدریس خصوصی و رقابتها و مسابقات بیپایان، تقلبهای علمی در همه سطوح و وضعیت اسفبار جذب و ارتقا و پایینآمدن اعتبار مدارک و عناوین دانشگاهی در سطح جامعه... اما آیا میتوان چشماندازهای مثبتی را در این میان مطرح کرد؟ بله، پاسخ به این پرسش، مثبت است. حتی در بدترین شرایط اگر قدم اول، یعنی شناخت مشکلات و آسیبشناسی درست انجام شود، درمان و ازمیانبردن مشکلات نیز ممکن است
بنده بارها به نظام آموزش عمومی کشور و عدم تناسب آن در الگوی توسعه کشور اشاره کرده ام. بحث این است که به نظر می رسد اگر مدارس ما بسته شود توسعه ایران سریع تر می شود. متأسفانه آموزش عمومی فعلی ایران ضد توسعه است. نه اینکه زحمت کشیده نمی شود، نه اینکه معلمان و بقیه دست اندرکاران واقعا زحمت نمی کشند، بحث این نیست. بحث این است که نگرش حاکم بر این آموزش ها غلط است
هر کسی که به بیش از چند مدرسه مراجعه داشته باشد، خیلی سریع متوجه می شود که مدارس با یکدیگر فرق می کنند. در یک مدرسه معلمان و مدیر هیجان دارند. در مدرسه دیگر نارضایتی و دلخوری مدرسه ملموس است؛ مدیر سعی می کند بی کفایتی اش را پشت نقابی از مسئولیت پنهان کند. در مدرسه سوم نه لذت و نه ناامیدی وجود دارد، بلکه برنامه های بی محتوایی برگزار می شود. هر یک از این مدارس ظاهرا شخصیت خاص خود را دارند
اندرو هالپین | Halpin, A. W. (1966). Theory and research in administration